سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه سراپا تقصیرند به جز من!

ارسال شده توسط م.رضوی در 93/9/7


شب است، باران می بارد و ترافیک آدم ها را بی صبر کرده است. آقای راننده تاکسی دل پُری دارد. کل مسیر نیم ساعته را یک ریز غر می زند؛ «چند شب پیش رفته بودم گاز بزنم، سه تا پمپ گاز رفتم بسته بود. آخر سر که یکی را پیدا کردم، به جای گاز برایم هوا زد!»... «این تاکسی زردها به جای اینکه در مسیر خودشان کار کنند، همه روز را خالی در خیابان چرخ می زنند تا دربستی پیدا کنند!»... «این جریمه ها (اشاره به پلیسی که دارد جریمه می کند) به بیت المال نمی رسد که، همه ش را خودشان می خورند!»... و آخر سر این طوری نتیجه گیری می کند: «اصلا مردم بد شده اند. وقتی رأس هرم فاسد باشد، از مردم بیچاره چه انتظاری می رود؟!»

بالاخره به مقصد می رسیم. و آقای راننده تاکسی به جای کرایه ی 1700 تومانی، 2500 تومان می گیرد!

پ.ن. موقع شنیدن حرف هایش به «امروز» میرکریمی فکر می کردم.





بازدید امروز: 317 ، بازدید دیروز: 24 ، کل بازدیدها: 396753
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ